رفتارش علی گونه بود | نگاهی به زندگی شهید عسگری چالشتری
به گزارش نويد شاهد چهارمحال و بختياري؛ شهید علیرحم عسگری چالشتری سی ام مهر 1315 در خانواده مذهبی و مستضعف در چالشتر از توابع شهرستان شهرکرد دیده به جهان گشود. پدرش محمد حسن کشاورز و مادرش خانم سلطان نام داشت.
مرد کوچک
ده ساله بود که پدرش را از دست داد. بعد از فوت پدر با حمایت مادر و کار و تلاش خودش دو سال به مدرسه رفت که بر اثر فقر خانوادگی نتوانست به تحصیلش ادامه دهد.علی رحم برای خرج زندگی خانواده مجبور به کارکردن بود، تا سن 20 سالگی دوشادوش مادر جهت تامین مخارج زندگی کار می کرد . بعد از سن 20 سالگی به کویت رفت. او فکر می کرد در این جا باز هم آنطور که می خواست، نمی تواند به مادر کمک کند، بعد از 5 سال دوری از خانواده به وطن بازگشت .
ازدواج
سال 1341 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد. در این زمان هم از کار کردن دریغ نکرد، دوباره به کشور کویت رفت و بعد از هفت سال از دوری از خانواده به وطن بازگشت.
در این مدت بعد از تلاش و پیگیری های فراوان در ذوب آهن اصفهان مشغول به کار شد.
فعالیت های شهید
فعالیت های این شهید از اوایل انقلاب شروع شد. در ذوب آهن فعالیت های زیادی داشت . در راهپیمایی ها شرکت می کرد و مخفیانه اعلامیه های امام را به منازل می برد و مردم را به دعوت به شرکت در راهپیمایی دعوت می کرد.
علی رحم با این که دو کلاس بیشتر سواد نداشت ولی در ماه مبارک رمضان بعد از این که از کار بر می گشت، به بچه های محل قرآن یاد می داد. آنقدر با بچه ها مهربان بودکه تمام بچه های محل برای آموزش به منزل ما می اومدند. در کلاسهای تفسیر قرآن فعالانه شرکت می کرد.
رفتارش علی گونه بود
علی رحم اخلاق خاصی داشت، هیچ وقت در کارها کوتاهی نمی کرد. در کارهای خانه به من کمک می کرد. به بچه هام علاقه زیادی داشت، در زمان انقلاب کمتر به خانه می اومد ولی مهر و محبت زیادی به بچه ها داشت . شبی دو ساعت به بچه هام قرآن یاد می داد، علاقه شدیدی به قرآن خواندن داشت. تقریبا هر دو ماه یک بار قرآن را ختم می کرد. سوره بقره را حفظ کرده بود. نماز جمعه و دعای کمیل او ترک نمی شد.
اهل مطالعه بود، مرتب روزنامه می خرید و مطالعه می کرد. مخالف شدید اسراف کردن بود و توصیه می کرد اسراف نکنید.
به من و بچه هام همیشه می گفت: تا من در سنگرم شما هم در پشت سنگر باشید و نماز جمعه، دعای کمیل و هر سخنرانی و مجلسی باشه ، ترک نکنید .
هیچ وقت ندیدم یه دقیقه دورتر به نماز جماعت برسه. وقتی به نماز جمعه می رفت فرزندان یتیم را با خودش می برد، گر چه اسمش علی بود بلکه رفتارش هم علی گونه بود. همان طوری که مولایمان با فرزندان یتیم خوش رفتاری می کرد او هم همان سیره را داشت، به عیادت اقوام و خویشان می رفت رفتارهای او سرمشقی شد برای تمام بازماندگانش.
حضور در منطقه
با شروع جنگ تحمیلی وظیفه خود دانست که به جبهه برود و از میهن اسلامی دفاع کند. در سال 1361 در بسیج ثبت نام کرد و بعد از یک ماه آموزش در منطقه کردستان با ضد انقلاب مبارزه کرد .بعد از اتمام ماموریت به خانه برگشت ولی باز هم آرام نگرفت ، عشق خدا در دل او جای گرفته بود و هر لحظه شهادت به او نزدیکتر می شد و به دنبال آن رفت. بعد از چندی باز به جبهه جنوب رفت و بعد از دو ماه به مرخصی آمد و دوباره عزم رفتن کردستان کرد .
شهادت
بیست و نهم مهر 1362در مرحله دوم عملیات والفجر 4 در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
منابع:
دايرة المعارف فرهنگ اعلام شهداي استان چهارمحال و بختياري
پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنياد شهيد استان چهارمحال و بختياري
خاطرات همسر و فرزند